سه تار، یکی از آلات موسیقی شبیه تار که کاسۀ آن کوچک تر از کاسۀ تار است و با ناخن سبابۀ نواخته می شود. این ساز در قدیم دارای سه سیم بوده، اما امروزه چهار سیم دارد
سه تار، یکی از آلات موسیقی شبیه تار که کاسۀ آن کوچک تر از کاسۀ تار است و با ناخن سبابۀ نواخته می شود. این ساز در قدیم دارای سه سیم بوده، اما امروزه چهار سیم دارد
پررو، گستاخ، بی شرم اخمو، کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، متربّد، ترش روی، بداغر، عبوس، زوش، تندرو، عبّاس، ترش رو، روترش، عابس، اخم رو، دژبرو، تیموک، بداخم، گره پیشانی
پررو، گستاخ، بی شرم اَخمو، کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، مُتَرَبِّد، تُرش روی، بَداُغُر، عَبوس، زوش، تُندرو، عَبّاس، تُرش رو، روتُرش، عابِس، اَخم رو، دُژبُرو، تیموک، بَداَخم، گِرِه پیشانی
بدکار. بدعمل. بی آبرو، شرمنده. خجل. سیه روی. رسوا. بی آبرو. (ناظم الاطباء) : گر دین حقیقت بپذیری شوی آزاد زآن پس نبوی نیز سیه روی بداختر. ناصرخسرو. لیکن چکنم من سیه روی کافتاده بخود نیم درین کوی. نظامی. مگردان سیه روی چون دخترم به اوراق طوبی بپوشان سرم. نزاری قهستانی. بصدق کوش که خورشید زاید از نفست که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست. حافظ. خوش بود گر محک تجربه آید بمیان تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد. حافظ. رجوع به سیاه روی و سیاه رو شود
بدکار. بدعمل. بی آبرو، شرمنده. خجل. سیه روی. رسوا. بی آبرو. (ناظم الاطباء) : گر دین حقیقت بپذیری شوی آزاد زآن پس نبوی نیز سیه روی بداختر. ناصرخسرو. لیکن چکنم من سیه روی کافتاده بخود نیم درین کوی. نظامی. مگردان سیه روی چون دخترم به اوراق طوبی بپوشان سرم. نزاری قهستانی. بصدق کوش که خورشید زاید از نَفَسَت که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست. حافظ. خوش بود گر محک تجربه آید بمیان تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد. حافظ. رجوع به سیاه روی و سیاه رو شود